همه ما در طول زندگی از بدو تولد تا مرگ تحت آموزشهای مختلف قرار میگیریم. نتیجه این آموزشهای مداوم که نه فقط با حضور در محیطهای آموزشی، بلکه در طی آموزشهای غیرمستقیم، مطالعه، تماشای فیلم، رفتن به سفر، تجربه یک فعالیت اجتماعی و حتی برخورد با مسائل شخصی زندگی ایجاد میشود، یادگیری است.
یادگیری فرآیندی است که منجر به تغییر پایدار در رفتار میگردد. فردی که تحت آموزش قرار میگیرد در سطح دانش، نگرش و رفتار تغییرات ملموسی را به دست میآورد اگر این آموزش اثر بخش باشد که به یادگیری پایدار ختم شود. تغییرات ایجاد شده، مثبت است و باعث ایجاد نتایج تجربی و افزایش پتانسیل برای بهبود عملکرد در آینده میشود. چرا که درنتیجه این نوع آموزش، افراد مفاهیم، ایدهها و حتی جهان را متفاوت از قبل خواهند دید و پدیدههای مربوط به آن را متفاوتتر درک خواهند نمود.
در برابر آموزش اثربخش که منتج به یادگیری برای بهبود عملکرد فرد میشود، گاهی فرد تحت آموزشهایی قرار میگیرد که یادگیری حاصل از آن، رفتارها و واکنشهای او را تغییر داده و بدتر میکند. آگاهی نسبت به تلههای آموزشی که احتمال واکسینه شدن( بی اثر شدن) آموزش را افزایش میدهد نگاه متفاوت وذهنیت پرسشگری برای انتخاب آموزش درست را در فرد ایجاد میکند.
تله آموزشی چیست؟
ویزگیهای رفتار یادگیرنده، قابلیتهای مدرس، برنامه آموزشی ارائه شده از عناصر مهم برای سنجش کیفیت آموزش بشمار می آید. هنگامیکه نیازهای آموزشی درست تشخیص داده نشود و یا برنامه آموزشی مناسب برای رفع نیازهای آموزشی مورد نظر طراحی نشده باشد، یک تله آموزشی شکل میگیرد. آموزش اتفاق می افتد اما یادگیری در راستای نیاز آموزشی نیست، بنابراین علاوه بر اینکه اسراف در زمان و هزینه افراد صورت میپذیرد. عدم نطابق یادگیری با نیاز فرد و بدون توجه به ویژگیهای رفتاری او باعث شکلگیری رفتارهایی میشود که نه تنها تاثیر مثبت در افزایش کیفیت زندگی فرد ندارد بلکه انگیزه و رغبت یادگیری را به طور کلی در فرد کاهش میدهد.
نمونه واضح آن فارغالتحصیلان دانشگاهی هستند که بدون توجه به استعداد و نیاز فقط وارد دانشگاه شدند. گاها با صرف زمان زیادی مطالب بسیاری آموختند اما به دلیل عدم تطابق دانش کسب شده علمی با حیطه کسبوکار بهدلیل انتخاب نادرست ناشی از کمبود آگاهی، بعضا در برابر یادگیری به صورت کلی بیانگیزه شدند و آموزش در آنها ایجاد یک رفتار منفی را شکل داده است.
عمر آدمی محدود و دایره مطالب و مهارتها برای یادگیری نامحدود است، توجه به این نکته و تمرکز بر روی عنوانهای محدودتر برای یادگیری باعث پیشگیری از به دام افتادن در تلههای آموزشی میشود. سعی کنید سبد یادگیری خود را رنگارنگ انتخاب نکنید و حواستان به محدودیت وقت باشد.
تفاوت یادگیری کریستالی و یادگیری قطعه قطعه
توجه به نوع یادگیری کریستالی در برابر یادگیری قطعه قطعه، از جمله آگاهیهایی است که فرد را نسبت به درگیر شدن با تله آموزشی محفوظ میکند.
در یادگیری قطعه قطعه، اطلاعات مثل قطعههای پازل هستند که در کنار هم چیده نشدهاند، حتی اگر فرد یک انبار از قطعات پازل داشته باشد برای او مفید نخواهد بود تا جاییکه ۵۰۰ قطعه پازل داشته باشد که آنها را در کنار هم بچیند و تصویری که بدست آمده را به دیوار نصب کند.
یادگیری کریستالی در واقع همانند شکلگیری یک بلور(کریستال) عمل میکند. اولین و مهمترین فاکتور، هسته اصلی (seed) است. در مسیر یادگیری، جمعآوری اطلاعات در حوزه علاقمندی و شکلدهی یک بلور از این اطلاعات، بسیار مهم است. تشکیل بلوری زیبا که در انعکاس اطلاعات آن موضوعاتی مشاهده میشود. شاید اطلاعات حاوی آن( اجزای بلور) چیز نو و بدیعی نباشد اما تصویر نهایی تا کنون مشاهده نشده و آن خرد نهفته در یادگیری اثر بخش است. بنابراین یادگیری کریستالی در واقع یادگیری است که باعث تغییر رفتار در فرد و اطرافیان میشود.
از خصوصیات مهم شخصیتی برای یادگیرنده فعال، عدم مقاومت نسبت به تجربه های نو، انعطاف پذیری و واکنش نشان دادن نسبت به اطلاعات جدید است که به شدت نیاز به مراقبت دارد. اینکه در مواجه با هر مسئله آن را منحصربهفرد تلقی کرد و فرض از قبل دانستن پاسخ را در ذهن حذف کنیم. چرا که فرض دانستن راه حل، در حالیکه واقعا پاسخ را ندانیم، یک تله آموزشی است.
همچنین در مسیر آموزش و یادگیری پیدا کردن راهحل کاربردی برای حل مسائل بسیار مهمتر از درست بودن پاسخ است.چرا که در دنیای پیچیده امروز مسائل بیشتر به تحلیل و راه حل کاربردی نیازمند هستند تا پاسخ یکتا. عدم پیشرفت و یا فرضیه تایید نشده در این مسیر نشانه شکست نیست، بلکه باید به عنوان اطلاعات مهم و جدید در نظر گرفته شود. با این فرض درگیر فرآیند حل مسئله شد تا راه حل کاربردی پیدا شود. عدم توجه به این مهم تله آموزشی دیگری را درمسیر یادگیری ایجاد میکند.
هرگز نباید از تاثیر مدرس بر فرآیند آموزش غافل شویم!
از جمله مهارتهای اساسی مدرس در آموزش اثر بخش، مهارت خوب گوش دادن است. اینکه مدام در ابراز عقیده یادگیرنده مداخله نکند. با استفاده از کلام و یا حتی زبان بدن، به یادگیرنده اجازه ی بیان عقاید دهد. اگر این مهارت در وی ایجاد نشده باشد باعث سکوت فرد یادگیرنده میشود. یادگیرنده جرات و جسارت ورود به مباحث را کم کم از دست می دهد و بی اثری آموزش( واکسینه شدن در برابر آموزش) در وی ایجاد میشود.
در مجموع با توجه به عبور از عصر اطلاعات و زیستن در عصر مفهوم، مبحث آموزش و یادگیری یکی از وسیعترین، کاربردیترین و چالشبرانگیزترین بحثها است که محدوده گسترده ای را در بر میگیرد. در این مقاله سعی شد به گزیدهای از تلههای آموزشی که ممکن است به جهت عدم آگاهی گریبان گیر افراد شود، اشاره شود.
باشد تا در راستای تربیت انسان خردمند که صرفا حامل دانش نیست بلکه نوآور و خلاق است، قدمی برداشته شود. چرا که در عصر مفهوم، مهارت و خرد ناشی از یادگیری، ابزارهای زندگی موفق هستند که به آسانی هم به دست نخواهند آمد. امید که در مسیر، آگاهیمان را افزایش دهیم.
نوشته دکتر زیبا یزدانی
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.